امروزه با گسترش روز افزون فضای مجازی، وابستگی به آن به ویژه در بین نوجوانان رو به افزایش است.2/1 تا 4 درصد نوجوانان به اینترنت اعتیاد دارند و تا 20 ساعت در روز آنلاین هستند و 7/12 نوجوانان شدیدا در معرض خطر وابستگی هستند و بسیاری از آنها با ابژه های مجازی، بیشتر از انسان های واقعی وقت میگذرانند.
دنیای مجازی طبق اندیشه های ژیژک، آن قدرها هم جدید نیست.؛ در حقیقت ما همیشه در آن زندگی کرده ایم اما بدون کمک تکنولوژی. اما حالا با خلق فضای مجازی تغییری اتفاق افتاده است. در فضای مجازی، گذار بین دنیای خیال و واقعیت میتواند مبهم شود. مثلا برخی از ادراکات در دنیای واقعی میتواند بلافاصله به تصاویر، صداها یا موقعیت هایی در دنیای مجازی مرتبط شوند. در دنیای مجازی، فضا و زمان دگرگون میشوند. اگر در بازی بمیرید زندگی جدیدی را آغاز می کنید؛ اگر اشتباه کنید میتوانید در زمان به عقب رفته و به نقطه ای بازگردید که همه چیز بهتر بوده است.
در حقیقت، ابژه های موجود در دنیای مجازی میتوانند یک واکنش هیجانی در فرد برانگیزند و حسی از ارتباط در وی ایجاد کنند. این ابژه های مصنوعی توسط فرد درونی میشوند و این سوال که آیا آنها واقعا میفهمند و احساس میکنند، سرکوب میشود و با احساس فزاینده دلبستگی جایگزین میشود. ما ابژه هایی خلق میکنیم که آنها را به صورت یک دیگری تجربه می کنیم که نیاز تحولی ما به رابطه را برآورده میسازد. این ابژه های خیالی میتوانند ارزش زیادی در ذهن فرد پیدا کنند. در واقع برای بسیاری از افراد،به ویژه کودکان و نوجوانان، ابژه های خیالی میتوانند برخی از جنبه های ابژه های اولیه را شبیه سازی کنند و حتی جای آنها را بگیرند.
پس جای تعجب ندارد که افرادی که در دنیای واقعی روابط به قدر کافی ارضا کننده ندارند، به دنیای خیال روی آورند و از آنجا که ابژه های خیالی هر زمان که فرد اراده کند بلافاصله در اختیار هستند، فرد مجبور به تحمل اضطراب ناشی از جدایی آنها نیست. این ابژه های کاملا تحت کنترل حسی از ثبات به فرد میدهند که شاید در دنیای واقعی محروم باشد. اما مشکل اصلی وقتی به وجود میآید که فرد از فضای مجازی خارج میشود و اضطراب ناشی از در دسترس نبودن ابژه هایش دوباره به وی هجوم میآورد و فرد برای فرار از این اضطراب دوباره به فضای مجازی برمیگردد و هر بار بیشتردر آن غرق میشود واین در نهایت به وابستگی میانجامد.