ازدواج و خانواده پیشنهاد سایت چمونه روانشناسی

قصه عشق

شاید تاکنون از خودتان پرسیده باشید چگونه است که از فردی برای ازدواج خوشتان می آید و از دیگری نه؟

ولی به راستی چطور می شود که فردی عاشق یک فرد خاص می شود؟!

«استرنبرگ»، یکی از معروف ترین نظریه پردازان در زمینه عشق معتقد است که عشق داستان است و هرکس داستان خودش را درباره عشق دارد.همه ما داستان آرمانی خود را داریم. قصه عشق به ذهنیت ما از این که رابطه عاشقانه چیست و چه طور باید باشد، باز می گردد .
در این میان روابط آدمیان زمانی به اوج خود می رسد که داستان دو نفر از عشق با هم سازگار باشد. در مشاوره پیش از ازدواج یکی از بهترین کارهایی که هرکسی می تواند انجام دهد، شناخت قصه عشق خودش است. وقتی قصه خودمان را بشناسیم، آگاهانه تر می توانیم در انتخاب همسر گام بر داریم.
اشترنبرگ ۲۵داستان عشق را روایت می کند که بازنمود طیف وسیعی از استنباط های آدمی از عشق و چیستی آن است.

چرا شناخت قصه عشق مهم است؟
کسانی که درگیر این داستان ها هستند، اغلب برای پوشیده نگه داشتن آن تلاش بسیاری می کنند اما با وجود این تلاش ها این پنهان کاری سرانجام آشکار می شود.
اما مشکل زمانی به وجود می آید که هر دو طرف تمایل داشته باشند یک نقش را بازی کنند، مثلا هر دو دوست داشته باشند در روابط زناشویی خود نقش آموزگار یا رئیس را ایفا کنند؛ آن جاست که مشکلات زیادی در زندگی مشترک به وجود خواهد آمد پس بهتر است قبل از ازدواج قصه عشق خود را بشناسید و بدانید در زندگی آینده دوست دارید ایفاگر چه نقشی باشید، سپس در انتخاب همسر به دنبال نقش مکمل خود بگردید.

انواع قصه عشق عبارت‌اند از:

۱. قصه‌های نامتقارن: در این قصه‌ها عدم تقارن میان همسران یا رفتار مکمل، اساس و مبنای رابط صمیمانه و نزدیک است.

○قصه معلم- شاگرد: در این قصه یک نفر ساختار و اطلاعات را فراهم می کند و نفر دیگر دریافت کننده اطلاعات است.
○ قصه ایثار (فداکاری): یک نفر با کمال میل تخفیف میدهد و کوتاه می‌آید نفر دیگر از این تخفیف‌ها بهره‌مند می‌شود و از آنها سود می جوید.
○قصه حکومت: یک نفر بر دیگری مسلط است و اتخاذ تمامی تصمیم‌ها و قدرت در دستان اوست دیگری فرمانبردار است.
○قصه پلیسی: یک نفر دیگری را زیر نظر دارد و اغلب او را در چارچوبی که خود می خواهد قرار می دهد پلیس برای خود حق های اضافی قائل است.
قصه زشت نگاری (پورنوگرافی): یک نفر جفت خود را خار و بی‌مقدار می کند و طرف دیگر فقط به عنوان شی جنسی مورد استفاده قرار می گیرد.
قصه وحشت: یک فرد شکنجه گر است و فرد دیگر قربانی بی حرمتی و تحقیر است. این فرد جذب روابطی می شود که در آن یا بترسد یا بترساند در هر حال از آن لذت می‌برد.

۲. قصه های شیء (شخصی در مقام شیء):در قصه‌هایی که شخص به عنوان شی نگریسته می‌شود شخص نقش شیء را ایفا می کند.

قصه علمی- تخیلی: شخص براساس شخصیت یا رفتار عجیب و غریبش ارزیابی می‌شود.
قصه مجموعه: ارزش شخص به این است که شیار کوچکی را در یک مجموعه بزرگتر پر می‌کند.
قصه هنر: شخص به خاطر ظاهر جسمانی‌اش ارزش گذاری می شود.
رابطه به مثابه شیء: در این قصه ها رابطه به صورت وسیله‌ای در می‌آید برای نیل به هدفی که مستقیماً هیچ ربطی به رابطه ندارد و اگر دارد بسیار اندک است.
قصه خانه و خانواده: رابطه به وسیله‌ای تبدیل می‌شود برای رسیدن و بر پا کردن یک محیط زندگی راحت و جذاب، خانه کانون رابطه است.
قصه بهبودی: قصه بهبودی قصه بقاء است در این قصه از رابطه در جهات کمک به بهبودی شخصی بهره برداری می شود که گرفتار آسیب روانی یا هر تجربه سخت دیگر شده است.
قصه دین: از این رابطه به عنوان وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا استفاده می شود، یا آنکه رابطه خود به مظهر و تجسم احساس های دینی فرد تبدیل می شود.
قصه بازی: این قصه در برگیرنده نوعی رقابت است، رابطه اغلب به صورت وسیله‌ای برای انجام بازی پیچیده‌ای در می‌آید که مجموعه قواعد و قوانین خود را دارد و نوعاً دارای برنده و بازنده است.

۳. قصه‌های مشارکت: در این قصه ها به عشق از این زاویه نگریسته می‌شود که هم پای وهمکاری همسران برای آفریدن یا حفظ چیزی، عشق نیز کامل می شود.

قصه سفر: در این قصه‌ها همسران رابطه خود را به چشم مسافری نگاه می کنند که در آن مقصد اهمیت زیادی ندارد، زیرا هدف رابطه آن ها در این است که از سفر در کنار هم لذت ببرند، گاهی استعاره سفر شکل واقعی به خود می گیرد و امکان دارد زوجین با هم به جاهای تازه و هیجان انگیز سفر کنند.
قصه بافندگی و دوزندگی: همسران خود را به چشم کسانی نگاه می کنند که در حال بافتن و دوختن رابطه متفاوت و ویژه خود هستن و در عین حال تکه‌تکه های رابطه خودشان را به هم می‌تنند تا طرح آن را نیز پیاده کنند.
قصه باغ و باغچه: همسران رابطه را به چشم باغ می بینند باغی که لازم است همیشه و در همه حال به دقت به آن رسید و آن را آبیاری کرد به این امید که رشد کرده و بارور شود.
قصه تجارت: رابطه شبیه کار تجاری اداره می‌شود. فرد به سوی همسر خود به عنوان شریک بالقوه جذب می‌شود و او را عمدتاً از نظر شایستگی اش در این نقش ارزیابی می کنند.
قصه اعتیاد: مشخصه کلیدی قصه اعتیاد، دلبستگی عمیق و پر اضطراب شخص معتاد به جفت خویش (هم اعتیاد) یا نیاز به داشتن این دلبستگی است فرد هم به اعتیاد و هم به معتاد نیازمند است.

۴. قصه‌های روایی: در این قصه‌ها همسران معتقد هستند که نوعی متن واقعی یا خیالی بیرون از رابطه وجود دارد، اما به طرق زیادی معین می‌کند که رابطه چگونه باید باشد.

قصه خیال: این قصه متن افسانه پریان را دارد که فرد رویایی به سراغ شخص می‌آید که از هر نظر ایده آل است.
قصه تاریخی: یک متن تاریخی دارد که چراغ راه آینده است، زوجین با نگاه به گذشته زندگی می کنند، گویی که گذشته تا به حال دوام دارد.
قصه علم: اصول و قوانین علمی-منطقی عامل برانگیزنده رابطه و عامل شکل گیری احساس ها، افکار و کردار آدمی در آن رابطه است.
قصه آشپزی: دستورالعملی برای تهیه غذائی وجود دارد که شامل همه موارد لازم برای به وجود آوردن یک رابطه سعادت مندانه و موفقیت آمیز است، برای رسیدن به عمری سعادتمند و خوشبخت لازم نیست شخص کاری بکند مگر آنکه دستورالعمل این کتاب را به کار بندد.

۵. قصه‌های گونه (ژانر): شیوه یا روش حضور در رابطه، کلید موجودیت و حفظ آن رابطه است. و بعد جریان خاصی در رابطه، بر جنبه‌های دیگر آن تسلط و برتری دارد.

قصه جنگ: جنگی در جریان است و آن را برنده یا بازنده ای نیست، زیرا در قصه جنگ بقاء رابطه منوط به این است که جنگ را پایانی نباشد.
قصه تئاتر: رابطه مثل تئاتر است که یکی از همسران و گاهی هر دو مشغول ایفای نقش هستند.
قصه طنز: در این قصه برتری با لطیفه سر زندگی و دیدن و بعضی چیزهای سرگرم کننده است، به کمک طنز مسیر هر نوع تلاشی برای گفتگوی جدی یا حتی تعارض آفرین منحرف می‌شود.
قصه معما: وضع به گونه‌ای است که یکی از هر دو شریک پیوسته در هاله ای از رمز و راز فرو رفته است و همراه با تلاش شریک دیگر برای نفوذ در این هاله معمای داستان نیز به پیش می رود.

استرنبرگ برای هیچ یک از انواع قصه عشق ارزش گذاری نمی‌کند، به عبارتی هیچ یک از قصه‌ها بر دیگری ارجحیت ندارد و هر قصه عشق نکات مثبت و منفی مخصوص به خود را دارد. هر گاه که قصه‌های همسران مشترک باشد، زوجین از زندگی مشترک خود احساس رضایت بیشتری می‌کنند.

فائزه درچه‌زاده
فائزه درچه‌زاده، دانشجوی رشته ی روانشناسی هستم. درد من ارام جان دیگران است... از این رو در تلاشم خود را دوست داشته باشم و کمک کنم دیگران نیز خود را دوست داشته باشند....🌸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *